چــاکـر امــام زمـان (عج)313☻


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


هـر چـه زمـــان می گــذرد مــــردم افســرده تـر می شــوند، ایــن خاصیــت دل بستــن به زمــانه اســـت! خوشـــا بـه حــال آنکــه بـه جـــای زمـــان بـه "صاحــــب الزمـــان" دل می بنـــدد. سلامتی و تعجیل در فرج آقا "صلوات"


جستجو




کــ❤️ــربلا میخوام ابوالفضـ❤️ـل
پارس تولز ابزار وب
 



طولانیه ولی حتما بخون خیلی قشنگه:??????

?کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از پرسید می گویند که فردا مرا به زمین می فرستی اما من به این کوچکی و ناتوانی چگونه می توانم برای زندگی آنجا بروم؟?

خداوند پاسخ داد از میان فرشتگان بیشمارم یکی را برای تو در نظر گرفته اما و در انتظار توست و حامی و مراقب تو خواهد بود.?

کودک همچنان مردد بود و ادامه داد : اما من اینجا در بهشت جز خندیدن و آواز و شادی کاری ندارم.?

خداوند لبخند زد:فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.?

کودک ادامه داد:من چطور می توانم بفهمم که مردم چه می گویند در حالی که زبان آنها را نمی دانم؟?

خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشته تو زیباترین وشیرین ترین واژه هایی راکه ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی. ⁦?

کودک با ناراحتی گفت: اما اگر بخواهم با تو صحبت کنم چه کنم؟⁦?️⁩


و خداوند برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دستهای تو را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو می آموزد که چگونه دعا کنی .?

کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام در زمین انسانهای بد هم زندگی می کنند؛ چه کسی از من محافظت خواهد کرد.?

خدا گفت فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش هم تمام شود.?

کودک ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که نمی توانم تو را ببینم غمگین خواهم بود.?

خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد، اگر چه من همشه در کنار تو هستم.⁦☺️⁩

در آن هنگام، بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین به گوش می رسید. کودک می دانست که بزودی باید سفر خود را آغاز کند.پس سوال آخر را به آرامی از خداوند پرسید: خدایا، اگر باید هم اکنون به دنیا بروم لااقل نام فرشته ام را به من بگو.

خداوند او را نوازش کرد و پاسخ داد: نام فرشته ات♥

اهمیت ندارد ولی می توانی او را مادر …صدا کنی  ?‍?‍?!

????????????


فرشته ای به نام مادر...

 

موضوعات: حکایت های دلنشین  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-02-30] [ 08:10:00 ب.ظ ]




✨﷽✨

 

? داستان کوتاه پند آموز

? روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام روبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند هرروز و گاه نيز شب مردان متفاوتى انجا رفت و امد دارند مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست. عارف گفت شايد اقوام باشند گفت نه من هرروز از پنجره نگاه ميکنم گاه بيش از ده نفر متفاوت ميايند بعدازساعتى ميروند.

 

? عارف گفت کيسه اى بردار براى هرنفريک سنگ درکيسه اندازچند ماه ديگر با کيسه نزد من آيى تا ميزان گناه ايشان بسنجم . مرد با خوشحالى رفت و چنين کرد. بعد از چندماه نزد عارف آمد وگفت من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس سنگين است شما براى شمارش بيايید.

 

? عارف فرمود يک کيسه سنگ را تا کوچه ى من نتوانى چگونه ميخواى با بار سنگين گناه نزد خداوند بروى ؟؟؟ حال برو به تعداد سنگها حلاليت بطلب و استغفارکن .. چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعدازمرگ وصيت کرد شاگردان و دوستارانش در کتابخانه ى او به مطالعه بپردازند .اى مرد انچه ديدى واقعيت داشت اما حقيقت نداشت .همانند توکه درواقعيت مومنی اما درحقيقت شيطان …

 

 

خدا دوستت دارم?

•┈••✾???✾••┈•

موضوعات: تلنــــگر, حکایت های دلنشین  لینک ثابت
[جمعه 1398-02-27] [ 12:34:00 ب.ظ ]




عکس تولیدی(:

زندگے کردن با مردم اين دنيا?

 

همچون دويدن در گله اسب است?

 

تا مي تازے با تو مے تازند?

 

 

زمين که خوردے، ?

 

آنهايے که جلوتر بودند…⁦

هرگز براے تو به عقب 

باز نمے گردند↪️

 

و آنهايے که عقب بودند، 

به داغ روزهايي که مے تاختے تو را لگد مال خواهند کرد!?

در عجبم از مردمي که بدنبال دنيايے هستند که روز به روز از آن دورتر مے شوند⏳❗

 

و غافلند از آخرتے که روز به روز به آن نزديکتر مےشوند…⌛⚡  

 

خدا دوستت دارم?   

 عکس تولیدی :)

☜۰۰۰۰•●○●☻✿✿✿✿✉✿✿✿✿☻●○●•۰۰۰۰☞  

موضوعات: حکایت های دلنشین  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-02-26] [ 07:58:00 ب.ظ ]